بی دل



خانه های بزرگ اما خانواده های کوچک داریم،

مدرک تحصیلی بالااما درک پایینی داریم، 

بی هیچ ملاحظه ای روزها را میگذرانیم اما دلمان 

عمر نوح میخواهد

کم میخندیم وزود عصبانی میشویم،

کم مطالعه میکنیم اما همه چیز را میدانیم،

زیاد دروغ میگوییماما همه از دروغ متنفریم،  زندگی ساختن

 را یاد گرفته ایم اما زندگی کردن را نه!

ساختمانهای بلند داریماما طبعمان کوتاه است، 

بیشتر خرج میکنیم اما کمتر داریم، 

بیشتر میخریم اماکمتر لذت میبریم! 

فضای بیرون را فتح کرده ایم اما فضای درون را نه، 

بیشتر برنامه میریزیم اما کمتر عمل میکنیم،

عجله کردن را آموخته ایم و نه صبر کردن را.!

 مگر بیشتر از یکبار فرصت زندگی کردن داریم.؟!


آدم عاشق تر از عاشق


درست نمیدانم ولى میگویند :

حوا بود که سیب را تعارف کرد

و چرا آدم خورد ؟؟

ساده نبود ، عاشق بود 

نمیدانم اما حوا برایش با ارزش بود

با ارزش تر از بهشتى که ﻣﻮﻨﺪ :

مفت از دست داد

سیب هنوز شیرین است

هنوز هم ادم بهشت را

به لبخند حوا میفروشد

فقط اگر

حوایش ، هوایش را داشته باشد .


امون از چشم های تو از این زیبای خواب آلود
ندیدن کی تورو میخواست ندیدن عاشقت کی بود
تحمل یعنی اینکه تو بفهمی معنی دردو
نمیدونی چه چیزایی بهم میریزه یه مردو
توی موهات غرقم کن تو این امواج طوفانی
من از تو عشق میخوام و نوازش های طولانی
دوباره شونه های تو دوباره های های من
چه جای خوبیه آغوش برای درد های من
دوباره شونه های تو دوباره های های من
چه جای خوبیه آغوش برای درد های من

تورو جای همه میخوام تورو جای همه دارم

شاید واسه همینه که من از تو واهمه دارم
من از تو واهمه دارم من از تو واهمه دارم
تو از یک پنجره میری تمام منظره میره
ما از هم خاطره داریم مگه این خاطره میره
مگه این خاطره میره مگه این خاطره میره
تحمل یعنی اینکه تو بفهمی معنی دردو
نمیدونی چه چیزایی بهم میریزه یه مردو
توی موهات غرقم کن تو این امواج طوفانی
من از تو عشق میخوام و نوازش های طولانی
دوباره شونه های تو دوباره های های من
چه جای خوبیه آغوش برای درد های من
دوباره شونه های تو دوباره های های من
چه جای خوبیه آغوش برای درد های من


ده روز بعد از اولین روز تابستان

دختر تیر ماه دل سنگی شد

کار دله شکستن قلبم کار دلم یه عمر دلتنگی شد

عقرب چشمهاتو میدیدم اغلب زخمهامو میبینی

عاشقت بودمو بهت ساده گفتم اما چرا نفهمیدی

هر نگاش پر از یه رنگی بود روزهای اولی که دوستم داشت

رنگ آبی به آسمونم داد ستاره تو دله شبم میکاشت

که طعم لباش طعم رویا بود

بوسه هاش قلبمو ت میداد

مرده بودم نگاه پر مهرش زندگی رو بهم نشون میداد

امپراتور دلبری بودو من یه سرباز رونده از دربار

گفتم عاشق شدم بهم خندید

گفت از این خواب کهنه دست بردار

صبح با خواب چشم اون بیدار شب با یاد اون چشم میرفت

خواب میدیدیم که غرق شادی بود وقتی از چشم من اشک غم میرفت

خواب دیدم که رویه یک بالش

سر اون گرم عشقه یارش بود

خواب دیدم که یک لب هرزه نیمه شب چه بیقرارش بود

بیقرارم کرد بیقرارم کرد

بیشتر از من به فکر اون بودم

بیشتر از اون به فکر آیندش

بیشتر از من به فکر حالش بود

هی فدایه اون چشایه یک دندش

هی فدایه اون چشایه یک دندت

خط به خط من تمومه شعرامو تو نگاهش قلم زدم گفتم

همه احساسمو به این مردم تو خیابون قدم زدن گفتم

بعد اون مرگو آرزو کردن شعر رو سنگ قبرمو گفتن

رفتنش خوابو از سر من برد

دارم از ریشه دیگه میفتم

زخم عشقم دلشو میسوزوند

دل ازم کند خودش رو راحت کرد

چهلمش گذشتو بازم نیست

باز خراش دلم عفونت کرد

شعر آهنگ جدید یاسر بینام و حمید فریزند تیر ماهی

روزهای بدونه اون سردن فصلهای بدونه اون پاییز

سالهای بدونه اون پاییز

قرنها تا ابد جنون آمیز

رنگ این شهر رنگ غربت شد

وقتی از چهارچوب این در رفت بی تفاوت به من نگاه میکرد

وقتی اشک از چشم من سر رفت

عصمته شعرو زیر پا بردم تا بهش حرفمو بگم ساده

وزنو سیلابو قافیه گم شید

وقتی اون دل به دیگرون داده

هر کجا صحبتی از اون میشه

اول صحبت من ای کاشه

میشه تسخیر کنه دله من رو هر کی اسمش شبیه اون باشه

مرد تشنه تو کوچه ها کم نیست

چشمهای کثیفو آلوده

چشمهاشو بگین بپوشونه چشم اون آخه ماله من بوده

تو کمینش نشستن خواب اونکه رفت دلم رو خالی کرد

اون به من خیلی ساده این شبها معنیه بی کسی رو حالی کرد

درد شب گریه هامو دوست دارم اونکه اومد به جامو دوست داره

من هنوز خنده هاشو دوست دارم

اون هنوز گریه هامو دوست داره

من تلاش کردمو نشد باهاش من تلاش کردمو جوابم کرد

من ازش بت تو سینه می ساختم اون منو با تبر خرابم کرد

وای از این خاطراته زجر آور

از اتوبانه همتو چمران از یه رودخونه تو دله دربند

تا ته شب تویه قبرستان وای از این شعرهای تکراری

تا خود صبح مرگو بیداری

فهش دادن به عالمو آدم گفتن کاش دل نمیدادن

کاش میشد که عاشقم بودی

خیلی نه کاش فقط یکم بودی

کاش طاختم نمیزدی با اون

کاش  میشد منو شبو بارون

باز با هم بریم تو آغوشت

من چجوری کنم فراموشت

قرص اشتباهی

نمی‌دانم پزشک بدخط نوشته بود یا دکتر داروخانه اشتباه خواند! اما مهمتر از این دو، یقینا بی‌دقتی خودم بود.
دو هفته به جای قرص آتورواستاتین که ضد چربی است، دارویی را می‌خوردم که برای کودکان بیش‌فعال تجویز می‌شود. در عوارض داروی اشتباهی هم نوشته بود؛ این دارو با تاثیر بر اعصاب مرکزی، ممکن است مشکلاتی را برایتان درست کند، از جمله اینکه، شما را به فکر خودکشی بیندازد!!
عجب دارویی.
خدا را شکر به‌خیر گذشت. حالا دو روز است که آن قرص مسخره را نمی‌خورم.
و تازه متوجه شده‌ام زندگی چقدر زیبا شده.

به نظرم دولت مدتی به مردم قرص‌های اشتباهی بدهد، بعد هم قطع‌اش کند. همه چیز حتما قابل تحمل می‌شود.

همسایه ما مستاجرش را بیرون کرده و حالا اجاره دو میلیونی قبلی را، پنج میلیون تعیین کرده! ماهی پنج میلیون تومان!!
بنگاه هم گفته نگران نباشد مشتری‌اش هست. چه جالب!
مردم چند میلیون درآمد دارند که 5 میلیون‌اش را اجاره می‌دهند؟!
خوش به حال آن مردم. خوش به حال ما که نمی‌خواهیم اجاره بدهیم.
زندگی چه جالب است.

دوستم برای خرید یخچال ساید‌بای‌ساید برای جهیزیه دخترش آمده بود تهران، دیده بود از اهواز چند میلیون گرانتر است! برگشته بود اهواز دیده بود این بار از تهران چند میلیون گرانتر شده! دوباره برگشته تهران، قیمت همان یخچال شده 25 میلیون تومان! می‌گفت دیگر می ترسد برگردد اهواز، و کلا از گرفتن عروسی و خرید جهیزیه برای دخترش پشیمان شد. چقدر با هم خندیدیم.

رفتم پمپ بنزین، صف بود، بیشتر از صد متر، بعد از 20 دقیقه که آنجا بودم و دیدم حرکتی ندارد، سؤال کردم، و تازه فهمیدم پمپ بنزین اصلا بنزین ندارد. مردم ایستاده‌اند تا بنزین برسد! چقدر خندیدم. چه جالب!

به دخترم قول داده بودم از دبیرستان که فارغ التحصیل بشود و در آستانه دانشگاه رفتنش، برای او یک موبایل خوب بگیرم. رفتیم بازار موبایل دیدیم موبایل شده هفت میلیون، هشت میلیون. تومان نه ریال! کلی همان‌جا با هم خندیدیم.
فقط توانستیم یک جعبه شیرینی کوچک بگیریم، برگردیم خانه!
امشب تا نصفه‌شب همه داشتیم می‌گفتیم و می‌خندیدیم، اینکه چقدر زندگی ما پر‌هیجان و غیرقابل پیش‌بینی شده!

اصلا معلوم نیست چه بشود.
حاکمان فکر می‌کنند تا ابد حاکمند.
مردم فکر می‌کنند اینها چند روز دیگر بیشتر نیستند!
آمریکا فکر می‌کند کار ایران تمام است
ما فکر می‌کنیم کار آمریکا تمام است
یکی می‌گوید همه چیز فقط بهشت، و خودش همین جا دنبال همان چیزهاست!
یکی هیچ اعتقادی به بهشت و جهنم ندارد و باز اینجا توی جهنم زندگی می‌کند!
یکی نماز می‌خواند و هیچ اعتقادی به خدا ندارد!
آن یکی نماز نمی‌خواند و عمیقا به خدا معتقد است!
یکی می‌گوید به فکر مظلوم های دنیا باشیم و خودش تا می‌تواند ظلم می‌کند!
یکی می‌گوید دیگران به ما چه، و همه‌اش به فکر آن دیگران است!
یکی می‌گوید همه دنیا دروغ می‌گویند و خودش بدتر از همه آنهاست
یکی می‌گوید صداقت حاکم است ولی خودش می‌داند همه‌اش دروغ می‌شنود!
اخبار ما به فکر تورم ونزوئلا و سقوط لیر ترکیه و چاقو خوردن یک نفر در فرانسه است
ما اینجا برای خودمان نمی‌توانیم بشماریم‌شان!
اصلا همه چیز خنده‌دار شده.
فکر می‌کنم هیچ کجای دنیا این همه زیبایی و تنوع و تضاد نداشته باشند.

شاید اثر قرص‌ها باشد؟
شاید هم اثر قطع کردن‌شان!!
نمی‌دانم، ولی حال خوشی است.


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

وکیل پایه یک مهریه طلاق تهران Love Stories بهداشت ارتباطات وبلاگ دانشجویان تکنولوژی اتاق عمل بیرجند Charles Mike مدیر پیامک عایق پلی یورتان Greg جاوید